الهی صد سال سایَت بالا سرشون باشه
خدا خيرت بده حاج آقا، بذار برم، خدا بچههاتو واست نگه داره.
من نون حروم به بچههام نميدم
باور كن اگه مجبور نبودم اين کارو نمیکردم
به خدا حاج آقا من آبرو دارم
هوا خيلي سرد بود منم داشتم کنار خیابون مثه سگ میلرزیدم
جلوي پام ترمز كرد منم سوار شدم. خب چيکار میکردم.
تا حالا وا مونده و درمونده شدي حاج آقا، ناچار چي ، شدي ؟
اگه از سرما میمردم نون این بچه هاي مادر مرده رو كي ميداد
حاج آقا بذار من برم. والا من ِ بدبخت با این شانسم چه میدونستم
شازده خانوم میخواد سر از کار شوهرش در بیاره
سوار كه شدم گفت خانومم رفت مسافرت الان سوار اتوبوسش كردم
اما انگاری نرفته بود. پیاده شده بود اومده بود خونه، چه میدونم چرا
حاجی به خدا من تو این بیست و چند سال عمرم
یه لقمه نون حروم نخوردم. اگه جايي هم خواستم برم
قبلش شرط کردم یا همین الان صیغه میخونیم یا من نيستم
ما هم مسلمونیم به خدا
همونجا تو ماشین صیغه خوندیم بعد رفتیم خونش
هنوز نفسم جا نیومده بود كه زنش پشت سرمون رسید.
اما حاجی به همون خدایی که می پرستی تا حالا پا کج نذاشتم
سر جدت بذار برم ، يه ذره ميوه و خوردني توي خونم نيست
بچههام از صبح تا حالا گشنن.
خونم سرده، گازمونو قطع کردن بچههام سردشونه
منو امشب اینجا نگه ندار، بچههام میمیرن.
من آبرو دارم حاج آقا یه لقمه نون حروم تا حالا نیومده سر سفرم
/*- بگذرد اين روزگار، تلخ تر از زهر/ بار دگر روزگار چون شکر آيد