196

بعضی‌ها آدمهایی هستند تودار

وقتی ضربه می خورند _خصوصن از لحاظ عاطفي_

صدایی ازشان در نمیآد

انگار ناملایمات زندگی بر شانه هایشان هیچ اثری ندارد

خیلی راحت زندگی میکنند و هر روز

در خيابان، اتوبوس، سرويس، دانشگاه، محل كار

با خنده و مهربانی از جلوی چشممان رد میشوند.

اما این ظاهر ماجراست

آدم هر چقدر هم قوی باشد باز هم بعضی جاها کم می آورد

وقتی دردها را توی خودت بریزی و یك تنه همه را به دوش بکشی

وقتی با کسی حرفی نزنی تا مبادا کسی نگرانت شود يا مقصرت بداند

آن وقت است که موهایت روز به روز به سرعت نور سفید میشوند

و همین موهایت به تنهایی گواه همه چیزاند

این آدمها را باید خیلی مراقبشان بود، هوایشان را داشت، حتی از دور

حواستان بهشان باشد

ممکن است یک روز صبح بیدار شوید و ببینید دیگر نیستند.

195

 اي شادي اي آزادي

اي عدالت اي مهرباني

اي دلاراترين نامهاي عروس سرزمين هاي بكر

با ما بگو

چندين و چند خرمن گل

از قلب عاشقان گرد آوريم و بر سر راهت بگستريم


 

 

/*- توی سینش جان جان جان

                یه جنگل ستاره داره

                                 جان جان

                                      يه جنگل ستاره داره

194

گر چه آهو نیستم ، اما پر از دلتنگی ام

 

يكي از حسن هاي سفر هاي زيارتي اينه كه آدمو سبك ميكنه

هر چقدر هم سخت باشي وقتي به بارگاه رحمت و مهرباني ميرسي

خيلي راحت نرم ميشوي

خدا را نزديكتر از آنچه تا الان ديده اي حس ميكني

دوست داري براي چند روز هم كه شده دنيا بايستد و تو باشي و خودت

فارغ از همه چيز

بعد دعا كني براي نزديكانت براي عزيزانت براي دوستانت

حتي آنها كه مجازي اند و خودشان هم خبر ندارند

 

براي دختر هاي دم بخت / براي پسر هاي دم بخت /

براي آنها كه دنبال كار ميگردند/ براي آنها كه گرفتارند/

براي آنها كه مريض دارند / آنها كه مريض اند /

براي آنها كه پول دارند اما دل ِخوش ندارند /

براي آنهايي كه دلتنگي گاهي امانشان را ميبرد/

براي اونهايي كه قامتشان زير بار قرض دارد خم ميشود/

براي اونها كه مي خواند ارشد و دكترا قبول بشن/

براي اونها كه خونه ندارند/ براي زوجهاي جواني كه

زندگي شيريني ندارند/ براي آنهايي كه هر چقدر

صرفه جويي ميكنند باز دخلشون به خرجشون نميرسه /

براي اونها كه بچه دوست دارند ولي ندارند /

براي اونها كه تن به كوچ اجباري دادند / براي اونها كه كه

مشكلشون را به هيچ كس نميتونند بگن /

براي آنها كه خوبند كه مهربانند كه صدايشان و صورتشان

پر است از آرامش

193

دير وقت است وشب ِ تقريبا گرميست

خيابان خلوت است و پياده رو ساكت

ماشيني كه كمي صداي ضبطش بلند است نزديك ميشود

به آهنگش دقيق ميشود :

...

...

با تو رفتن، با تو موندن

مثه قصه

تو رو خوندن

تا هميشه تو رو خواستن

مثه تشنگي ِ آب ِ

اگه چشمات من و ميخواست تو نگاه تو می مردم

اگه دستات مال من بود جون به دستات می سپردم

...

...

ماشين كم كم دور ميشود و با خودش ميگويد

هر چند كه چشمات منو نخواست

اما من تو نگاهت مردم

و هر چند كه دستات سهم ديگري شد

اما من بهشون جون سپردم...

 

 

192

این نوشته ها وقتی معطر میشوند كه لابلای كلماتش

"تو" را نفس بكشند

"تو" بينشان قدم بزني

تا از شوق وجودت رنگ و بو بگیرند

كه بتوانند به تو پناه آورند

و نبودنت آواره شان نكند .

اين كلمات وقتي نتوانند دست "تو" را بگيرند

وقتي نتوانند چشمان "تو" را توصيف كنند

نتوانند گرماي تنت را بر سردي كاغذ حك كنند

لال ميشوند ، ميشكنند ، يتيم ميشوند

پس قول بده بماني

بماني ميان اين نوشته ها

هر چند كم ، هر چند دور

اما باشي ، بماني