191

تویی كه شكوه خنده‌هایت، همچون دسته کبوترانی‌است
که به یکباره به پرواز در می آیند ،

برای من بهار وقتیست كه تو باشی .

 

/*- این روزها نبودت را ،

نه این کلمات میتواند پر کند و نه این خاطرات...

نه چشمی میتواند برایم اعجاز كند

و نه صدایی دلم را بلرزاند

فقط دلتنگیست كه پدر در میآورد .

خواستی تمام حجم دلتنگیهای دنیا را ببینی

برگرد و یك نگاه به چشمهای من بنداز

 

/*= ... 

 

190

می‌بویم گیسوانت را

تا فرشته‌ها حسودی کنند

شانه می‌زنم موهایت را

تا حوری‌ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا

شعر می‌گویم برای تو

تا کلمات کیف کنند

مست شوند

بمیرند

 

و دست‌هایت بوی نور می‌دهند /  مصطفی مستور