188
اي همه غمگين، اگر تنها شدي، من با توام
خسته دل،از هر كه، وز هرجا شدي،من باتوام
گر ،به كنج بي كسي آميختي با درد خويش
دلگران از مردم دنيا شدي ، من با توام
از غمت گريان منم ، گر تا سحر مانند شمع
اشكريزان در دل شبها شدي، من با توام
اي عزيز همزبان ، اي همنفس ، اي هموطن
خسته گر ، از گنبد مينا شدي، من باتوام
اشك غمگينان دلم خون ميكند ، اي واي من
ناله كمتر كن، اگر تنها شدي ، من باتوام
در شب سرد زمستان روح من در كومه هاست
چون اسير لشكر سرما شدي ، من باتوام
كامران بودي اگر، جانت سلامت، شاد باش
ور، به كام درد جانفرسا شدي، من باتوام
" اي دو چشم اشك ريزان در دل شبهاي تار
هر زمان از دست غم، دريا شدي، من باتوام"
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱۳۹۰/۱۲/۰۳ ساعت توسط سهیل
گاهی چنان بدم که مبادا ببینیام