167
زن ها دو دسته اند،
آن هایی که محافظت می شوند و آن هایی که محافظت نمیشنوند.
دسته اول را باماشین به این طرف و آن طرف می برند
سر وقت از آرایشگاه، از استخر، از مدرسه، از اداره از دانشگاه و...
برمی گردانند. با تلفن حالشان را می پرسند و اگر سرش درد کرد
یکی هست که بگوید: عزیزم بهتر نیست کمی استراحت کنی؟
زن های دسته دوم توی باد و باران و توفان و سرما،
ساعت ها توی صف اتوبوس میایستند و با این که تصمیم می گیرند
به جایی که اتوبوس از آنجا می آید نگاه نکنند ولی گردنشان بی اختیار
بارها و بارها به آن سو می چرخد. تا شب سگ دو می زنند
و شب کسی نیست که بگوید: عزیزم، قرص مسکن برایت بیاورم؟
زن محافظت شده جا و بیجا خودش را وزن می کند
به بدنسازی می رود و سونا... شب شام نمی خورد و این را با لذت تمام
در همه جا نقل می کند.
زن های دسته دوم، نه سونا را می شناسند و نه استخر را
کم کم به سینه های شل و شکم های آویزانشان عادت میكنند.
آرایشگر، زن های محافظت شده را در نگاه اول می شناسد.
زنی که از او می خواهد آثار نفرت انگیز زمان را
از صورت و موهای او محو کند.
زن های محافظت نشده موهایشان را رنگ می کنند ولی کوتاه نه.
با کمی غرور و شرم توضیح می دهند که مردشان موی بلند دوست دارد.
زن های محافظت شده راه رفتنی با طمانینه دارند.
ولی زن های محافظت نشده یا بسیار تند راه می روند و یا کند
راه رفتن زن های محافظت نشده تماشاچی ندارد و می دانند
که هیچ نگاه عاشقانه و پر از مهری به آنها دوخته نمی شود.
زن محافظت شده نگران خود است و هر بار چکاب می کند
بیماری و پیری بیشتر از هزار اژدها او را می ترساند ولی زن ِ
محافظت نشده متوجه گذشت زمان نیست. دوشنبه را سه شنبه
می گوید و چهارشنبه را پنج شنبه . زن محافظت نشده گریه می کند
و آنقدر این کار را ادامه می دهد که دیگر اشکی در نیاید.
زن محافظت شده همیشه در نیمه راه گریه و یاس كسی هست كه
نازش كند و او را به زندگی باز گرداند.
/- پراکنده ای از داستان زنها از کتاب "حتی وقتی میخندیم" - فریبا وفی
/*- زنها و دختران ِ دسته سومی هم هستند كه این دسته دوم
پیششان هیچ اند و نوشتن یک کلمه از آنها این صفحه را ذوب میکند
بس که زندگی شان درد دارد
گاهی چنان بدم که مبادا ببینیام